۱۵ دی ۱۳۸۶



















معماري طبيعي
هنوز معماري طبيعي ما را از يك حس بهت و شگفت زدگي لبريز مي كند. عليرغم ميزان دانش علمي كه بشر جمع آوري نموده است ، هنوز طبيعت اسرار بزرگي در بردارد كه ممكن است هرگز قادر به توضيح آن نباشيم.
اين پيچيدگي، پيوسته باعث ترس انسان مي شود. ما وقتي كه ناكام مي شويم تلاش مي كنيم،‌ كه طبيعت را با اعمال نظم كنترل كنيم. در نتيجه خودمان را از زمين عقب نگه داشته ايم حتي اگر حيات ما كاملا وابسته به آن باشد.
امروزه ما تلاش مي كنيم كه مجددا ارتباط نزديك خود به طبيعت را بدست آوريم.
يك جنبش هنري به صورت كشف تمايل نوع بشر به برقراري ارتباط مجدد با زمين از طريق محيط شناخته شده، بتدريج شكل مي گيرد كه به آن معماري طبيعي اطلاق مي شود. هدف اين جنبش، ايجاد يك ارتباط جديد و هماهنگ تر بين انسان و طبيعت از طريق كشف ذهني، آن چيزي است كه قرار است با طبيعت طراحي شود. ريشه هاي اين جنبش را مي توان در انتقال هاي هنري پيشين مانند جنبش هنر زمين اواخر دهه 1960 يافت. اگرچه اين جنبش روي اعتراض به سخت گيري گالري (تالار) و تجاري سازي هنر متمركز شده بود ولي براي توسعهْ ارتباط رسمي بين هنر و طبيعت مديريت مي شود.
اين امر به توسعه يك درك جديد از طبيعت در تمام اشكال هنر و طراحي كمك نموده است. هدف جنبش معماري طبيعي، توسعه هنر زمين از طريق عمل به عنوان شكلي از فاليت و نه اعتراض مي باشد. هدف اين شكل جديد هنر، بدست آوردن ارتباط هماهنگي است كه ما با تركيب بشر و طبيعت از طريق معماري در جستجوي آن هستيم. مفهوم اصلي اين جنبش اين است كه نوع بشر مي تواند هماهنگ با طبيعت زندگي كند و در حالي كه از آن به عنوان رفع نيازهاي خود استفاده مي كند به اهميت آن احترام بگذارد.
اين جنبش از طريق كار تعدي از هنرمندان، طراحان و معماراني كه اين اصول را در كارشان بيان مي كنند، توصيف مي شود.
اجزاء ساده و متواضعانه هستند و با استفاده از اساسي ترين مواد و مهارت ها ساخته شده اند.
به همين علت اغلب نتايج به معماري بومي شباهت دارد كه منعكس كننده تمايل به بازگشت به يك جهان با فناوري كمتر است. اين اشكال تا حدُ جوهرشان شفاف سازي مي شوند و زيبايي طبيعت وابسته به مواد و مكان را بيان مي كنند. اين جنبش، اشكال فراواني از بيان دارد كه از مداخلات وابسته به محل تا ساختارهاي شناخته شده از مواد زنده را در بر مي گيرد. در هر حال تمام آثار اين جنبش، يك ويژگي مركزي را شامل مي شوند كه احترام و درك طبيعت را اثبات مي كند. اين آثار، معماري را تفسير مي كنند و يك چهارچوب جديد را براي دسترسي به ساختمانها يا ساختارها فراهم مي كنند. هدف آنها تزريق ايده هاي جديد به معماري از طريق اين ايده است كه معماري بايد طبيعت را حفاظت كند. درعوض، ساختارها بطور عمدي در معرض مواد طبيعي كه در روند ساختمان سازي مورد استفاده هستند قرار داده مي شوند.
شاخه ها، تخته سنگ ها و تمام مواد را براي آن چيزي كه براي آن هستند مي بينم . ما مي فهميم كه اين ساختارها براي هميشه وجود ندارند. مواد در طي زمان تكامل پيدا خواهند كرد و به كندي تجزيه مي شوند تا زماني كه ديگر هيچ مدركي باقي نمي ماند. اين مدل ها عمدي هستند و بينندگان را به سئوال دربارة رسوم معماري وا مي دارند.
طراحان پيشنهاد نمي كنند كه معماري بايد با ديدگاه آنها مطابقت داشته باشد، بلكه فقط ايده هايي ارائه مي دهند كه اميدوارند باعث شوند كه ما مجدداً دربارة ارتباط بين طبيعت و محيط ساختماني فكر كنيم. ترجمه شده از کتاب معماری طبیعی ازالکساندرو روکاکه درنوامبر2007 به چاپ رسیده

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

ماآمدیم امیدواریم بیهوده نباشیم