۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۷

به همین سادگی

رضا میرکریمی» بر خلاف اثر قبلی این کارگردان- «خیلی دور، خیلی نزدیک»- در فضای محدود یک آپارتمان کوچک و چند محله و خیابان اطراف آن اتفاق می افتد. درواقع فضای این فیلم همگی نزدیک هستندو دوربین کارگردان هم هر لحظه به سورژه اش نزدیک تر و نزدیک تر می شود. دلیل این نزدیکی هم تمایل داستان به محدود کردن توجه تماشاگر در ارتباط با سوژه است. طاهره، زن میانسالی که دو فرزند دارد یک روز ساده دیگر را مثل همه روزهای دیگر پشت سر می گذارد. غذا می پزد، کارهای خانه را انجام می دهد، بچه هایش را به آموزشگاه می برد، خرید می کند و... در تمام این مدت تنها اتفاق متفاوتی که در زندگی او رخ می دهد رفتن به کلاس شعر است. البته این اتفاق تازه هم احتمالاً به زودی مثل کلاسهای نقاشی تبدیل به یک فعالیت روزمره می شود. «به همین سادگی» روایت تنهایی یک انسان است. یک زن که به واسطه قرار گرفتن در خانواده و قبول شرایط و قراردادهای زندگی خانوادگی تنها شده و با پناه بردن به هنر (نقاشی و بعد از آن شعر) می خواهد تمایلش به ارتباط با خارج از خود را به دیگران ثابت کند. طاهره در ارتباط با فرزندان، همسر، همسایه ها و... باز به تنهایی می رسد. پسرش دیگر نمی خواهد که مادر او را تا آموزشگاه همراهی کند؛ ارتباط طاهره با همسایه ها یک رابطه یک طرفه و منفعت طلبانه و در جهت مصلحت آنهاست. مثلاً زن همسایه به اشتیاق با او همراه می شود فقط به خاطر اینکه می ترسد به تنهایی وارد آسانسور شود؛ همه تلاش های این زن خانه دار برای ایجاد رابطه تلفنی با همسر نیز بی فایده می ماند... «به همین سادگی» روایتگر زندگی ساده یک زن خانه دار ایرانی است و تلاش این قهرمان ناتوان را برای خروج از قراردادهای زندگی و فرار از تنها به سادگی روایت می کند. میرکریمی برای نمایش این زندگی بدون توجه به ساختار داستان و محدود کردن فرم اجرا به قصه پردازی یک روایت ساده از زندگی زن قهرمان را در مقابل دوربینش به تصویر می کشد. اما همین سادگی و توجه و تأکید بیش از اندازه به جزئیات زندگی، قهرمان روایت را از درگیری و چالش مطلوب دور می کند و روایت بدون قصه فیلم با وجود اجرای خوب، ریتم هماهنگ و بازی قابل تحسین بازیگران قادر به درگیرسازی مخاطب با رویدادهای خالی از اتفاق اثر نیست. البته این طور به نظر می رسد که خود کارگردان هم قصد درگیر کردن مخاطب با داستان و حوادث را نداشته و بیشتر می خواهد تا تماشاگر به عنوان یک داور شاهد زندگی قهرمانش باشد. یا حتی اینکه تماشاگر نیز مثل قهرمان داستان از تنهایی و تکرار زندگی روزمره خسته شده و عذاب بکشد. آیا می توان با تکیه بر ساختار روایی، موقعیت قهرمان داستان را برای تماشاگر بازسازی کرد و او را به گونه ای در ارتباط با اثر قرار داد که از سختی های موضوعی به نحوی تأثیرگذارتر متأثر شود؟ «به همین سادگی» در مقایسه با «خیلی دور، خیلی نزدیک» تجربه کاملاً متفاوتی در کارنامه «رضا میرکریمی» به شمار می رود و نشان دهنده توانایی این فیلمساز در آزمودن شیوه های تازه تر است. هرچند بعید به نظر می رسد این فیلم بتواند موفقیتهای «خیلی دور، خیلی نزدیک» را برای میرکریمی تکرار کند.










آقا یون ,خانومها,جوانها ,پیرها,بچه ها چرا نمی خوایم حرفی بزنیم کاری کنیم از دست این نا مدیریت هایی که دارد آثار ملی وارزشمندمون رو نابود میکنه آثاری که که هر کدوم می توانه هزاران هزار برای ماسود ومنفعت داشته باشن دو حالت دارد مسئولین یادشمنند یاآنقدر احمق که از دشمن هم خطرناک تر,حالا کار با دیگر مدیریت هاندارم وبماند, من ودوستانم در پروژه تحقیقی مرمتمون سردر عالی قاپو قزوین را برداشتیم, سردری که جز مجموعه شاهی در زمان صفویه بوده و زمانی این شهر پایتخت صفویه بوده وسیاحان بسیاری از آن دیدن کرده اند مانند شاردن که از میدان بزگ وزیبای جلوی سرد رگفته که ظرفیت گنجایش چهل هزار سولر را داشته وذکر شده میدان نش جهان اصفهان از روی آن ساخته شده اما افسوس امروز در حال نابودیست درحالی که مثلا در فلان کشور فلان شخص با اسبش از کنار فلان سنگی در فلان جا می گذشته است واسب آن حوس فلان کار را کرده است وامروز دور آن را بسته اند مردم وهمان مدیری که در کشور مابه این همه آثار ارزشمند که توسط معماران بزرگ از نظر اندیشه ساخته شده توجه نمی کنند ,آنجاپول خرج میکند واز آنجا دیدن می کند وبسیار لذت میبرد که در آن فضا نفس کشیده است

۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۷




جلسه دیروز با تحلیل سایت آغاز شد کاری که شاید باقی اساتید گذشته می گفتند ولی هیچ وقت برای ما قابل درک نبودو نمی توانستیم به نتیجه برسیم, نمیدانم شاید بیان نا درست آنها بود یا از کج فهمی ما, ولی جلسه دیروز فقط صرف همین موضع شد با اینکه همه در اول کار گنگ بودنند ولی در آخر همه موضع را درک کردند واین شاید که نه حتما دلیلش می تواند این باشد که بچه ها کار را سر کلاس انجام میدهند نه در خانه وحضور مستمر وراهنمایی مهندس خزائلی کار را جلو می برد طبق گفته ایشان ما باید سایت را دوباره مانند یک نقاش اکسپرسیونیستی آن چیزی که از آن برداشت می کنیم آن رابکشیم ونقاط مهم وارزشمندمون را لکه گذاری کنیم درپلان ومقطع وجالب اینکه تابلو های متفاوتی از هر یک از گروها بوجود آمد ,ماکت سایت را ساختیم و بر اساس آن تحلیل ها لکه های ورزشگاهمان را در پلان وبرش که که کاملا انطباق با آنها داشت گذاشتیم . وعکس بالا محوطه جلو دانشکده معماری قزوینه